سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

جوانمرد مسلمان

 
 

 
 


basirat@gmail.com

 

 

موضوعات

25 بهمن ، رسانه سبز ایران ، جلبک (1)

آرامش ، خانه، مخوف ، تفویض، گناه ، حواس پرتی (1)

ارزشمند ، امام صادق (ع) ، درس (1)

استبداد ، محمد رضا شاه ، دهه فجر ، مردم ، کودتا (1)

اسلام ، امام خمینی ، دانشگاه ،دیدگاه (1)

اعدام ، متجاوز ، دختر جوان (1)

الجنادریه ،کمک ،شورای سبز ،دستگاه امنیتی رژیم سعودی (1)

امام باقر(ع)،بیزاری ، تنبلی ، کسب ، کار، ، توصیه ، تجارت، کشاورز (1)

امام جواد (ع)، شهادت ، امام محمدتقی (ع)، (1)

امام حسین ، امام زمان ، الگو یار ، امام سجاد ، روز پاسدار ، اسلا (1)

امام خمینی ، جمهوری ، اسلامی، صحیفه (1)

امام خمینی ، ملت ابران ، انتخابات ،شیطان (1)

امام زمان ، شناخت ، عدم ،مثبت ، منفی ، آثار ، حضرت آیت الله جواد (1)

امام محمد باقر، مبارزه ، اندیشه ، خوارج ،دروغ پردازان ، غالیان، (1)

امام هادی ، حکمرانان، نهضت علویان، سیاسی ، اجتماعی ، دربار ، عاط (1)

انسان ، انقلاب ، بی قرار ،سنت ، الهی (1)

انقلاب اسلامی ، ایران ، بهمن ، دهه فجر ، پیروز ، مردم (1)

انقلاب اسلامی ، وحدت ، منادی، امام خمینی (1)

ایران ، انقلاب اسلامی ، امام خمینی (1)

ایران ، مردم ، مقاومت ، انتخابات ، 12 اسفند (1)

ایمان ، ایثار ، شهادت ، امام خمینی ، صحیفه (1)

برهنگی ، حقوق زن ، زنان ، زنان کارگر ، سفسطه (1)

بی بی سی ، جلبک ، سبز ، 25 بهمن (1)

بی بی سی فارسی ، استخدام ، گزارشگر (1)

پیشگیری ، سرما خوردگی (1)

توصیه، مهم ، شنیدنی، آیة الله وحید خراسانی (1)

جنبش سبز ، جلبک ، راهپیمایی ، 25 بهمن (1)

جک ، طنز ، انتخابات ، شب ، مجلس (1)

حضرت فاطمه ، انسان ، کامل، صفات ، (1)

حضرت محمد (ص) ، حضرت علی (ع) ، لیلة المبیت (1)

حق ، خدا ،امام صادق (ص) (1)

خشم ، خدا ، آثار ، امام صادق، هشلم بن حکم ، امام علی ، امام محمد (1)

خود باوری ، امام خمینی ، صحیفه (1)

دختر ، آزار ، اذیت ، جنسی ، خواستگار (1)

دزد ، قران (1)

دعا ، شفا ، درمان ، نعمت ، مومن (1)

دعای غریق ، عبدالله بن سنان ،آینده روشن ، حضرت صادق (ع) ، بحار ا (1)

دموکراسی ، رژیم ، اسرائیل،رژیم صهیونیستی (1)

دیدگاه حضرت امام خمینی، آزادی مردم ، انتخابات ، تبلیغات سالم ، ر (1)

دیه ، ارث ، مرد ، زن ، احکام شرعی ، فضیلت (1)

رجعت ، شیعیان ، مهدویت ،سیره ائمه (1)

رزق ، روزی ، خدا ، غیر خدا ، تقوا (1)

رهنمودهای امام خمینی ، ضرورت تداوم ،حماسه حضور مردم ، معیار، انت (1)

روستا ، فردو ، هسته ای (1)

زنا ، غیبت ، توبه (1)

زندگی ، پیامبر اکرم ، دعوت ، جهاد ،رفتار با مردم ،ذکر و عبادت ال (1)

ساده زیستی ، مقام معظم رهبری (1)

سال 1391 ، تولید ، ملی ، حمایت ، کار و سرمایه ایرانی (1)

سخن ، حکمت ، اندرز، قصار ، امام صادق(ع) (1)

شیطان ، شکم ، یحیی (1)

شیطان ، گناه (1)

شکرگزارى، نعمت‏هاى مادى، نعمت‏هاى معنوى، ریزش نعمت‏ها، نعمت‏هاى (1)

عرفا ، سیاست حکومت، تدبیر ،تربیت (1)

فتنه ،شبهه ،مردم ، باور ،قرآن ، اسلام (1)

فرمانده کل سپاه ، سردار سرلشکر محمدعلی جعفری ،تنگه هرمز (1)

فرهنگ ، استفاده ، زرنگی (1)

فساد ، پدر ، مادر ، آیه 223 سوره بقره (1)

فضائل، اخلاق، رذائل، دوست ، اسلام (1)

فقر (1)

فیس بوک ، اختلالات غذایی (1)

قرآن ، صابران ، مومنان ، مجاهدان ،رستگاران ، مهاجران ، بندگان حض (1)

قربانی ، خشونت جنسی ، انگلستان ، دختر (1)

گشایش ، خدا ، ازدواج ، انتخاب همسر، اقتصاد،مهریه، (1)

گناه ، عوارض ، عمومی ، خصوصی (1)

مراجع تقلید ، مشارکت گسترده ، مشارکت آگاهانه ،انتخابات مجلس (1)

مردم سالاری ، امام خمینی ، صحیفه (1)

مطالبات ، مقام معظم رهبری ، جهاد اقتصادی (1)

مقام معظم رهبری ، برگه رای ، انتخابات (1)

مناظره ، امام صادق (ع) ، منکر خدا ، (1)

مهاجرانی ، نوری زاده ،ملک عبدالله ، جیره خوار ، عربستان (1)

نوری زاده ، عطاء الله مهاجرانی ،عربستان (1)

نیمه شعبان ، امام زمان ، شب قدر، امام سجاد (1)

همبستگی ، ولایت، افراط، خشم، خوشحالی (1)

والدین ، دین ، کودکان ، تربیت ، آموزه های دینی ، نماز (1)

وزارت اطلاعات ، اطلاعات ، تلفن ، موبایل ، تخلیه (1)

وصیت ، امام صادق ، نماز ، شفاعت ، اهل بیت ، سفارش (1)

وصیت ، شیعیان ، امام جعفر صادق (ع) (1)

ولایت ، ولی فقیه، ولایت فقیه (1)

ولایت فقیه ، امام خمینی ، صحیفه (1)

ولی فقیه ، کمونیست ،کانال جدید ، آیت الله خامنه ای (1)

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

سایت روستای چشام (Chesham.ir)

دانایان

رشادت

جوانمردان

خبرگزاری فارس

رجا نیوز

صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران

پایگاه خبری تحلیلی قلم پرس

 

مطالب اخیر

آثار خشم خدا چیست؟!

چرا دیه زن نصف دیه مرد می باشد؟

بازگشت امام خمینی (ره) به ایران و آغاز دهه فجر مبارک باد

چرا غیبت از زنا بدتر است ؟

ایستگاه شکم

معنی ایمان چیست؟

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

پرهیزگاران، جوانمردان واقعی ...
آیین صالحین
 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 85311
بازدید امروز :142
بازدید دیروز : 6
تعداد کل پست ها : 118

 

مکارم اخلاق سید الشهداء (ع)(قسمت سوم )

مکارم اخلاق سید الشهداء (ع)(قسمت سوم )

9 ـ شجاعت سیدالشهداء (علیه السّلام):

شاید بعضى گمان کنند که شجاعت حسین علیه السّلام ـ همان زور بازو و قدرت و قوت بدنى و علم آن حضرت به آئین جنگ و نبرد و به خاک انداختن دلیران و دلاوران بوده است، و بزرگترین نمایشهاى شجاعت آن حضرت را حملاتى بدانند که یک تنه به سپاه دشمن مى نمود، و آنها را مانند طومار به هم مى پیچید که وقتى دیدند حریف آن دست و بازو نمى شوند از اطراف، پیکر پاکش را هدف سنگ و تیر قرار دادند. و اگرچه آن سید مظلومان را شهید کردند، و سر انورش را شمر یا سنان یا خولى از بدن جدا ساخت اما کسى ادعا نکرد که من به زور بازوى شخصى خود آن حضرت را کشتم. کثرت زخم و جراحات بسیار و تشنگى و خون ریزى فوق العاده آن امام مجاهد را (بظاهر) از پا در آورد که آن دشمنان خدا به قتلش دلیر شدند، وگرنه کسى نبود که بتواند با نبرد و زور بازو آن یادگار حیدر کرار را به قتل برساند.
حجاباتیان پرده برداشتند بنظاره گردن بر افراشتند
سماواتیان محو و حیران همه سر انگشت حیرت به دندان همه
که یارب چه زور و چه بازو است این مگر با قدر هم ترازو است این
عجب صف شکن شهسوار یلى است به نیروى مردى بسان على است
ابن حجر در شرح همزیه گفته است:
بیشتر کسانى که به جنگ با حسین پرداختند، کسانى بودند که به آن حضرت نامه نوشتند و با او بیعت کرده بودند، وقتى حسین دعوتشان را اجابت کرده و به سویشان آمد نزد دشمنش رفتند و سپاهى که ابن زیاد براى نبرد حسین فرستاده بود، بیست هزار تن بودند حسین با آن جمعیت کم، با آن لشکر بسیار کارزار نمود و در آن ایستگاه ایستادگى شگفت انگیزى نشان داد، و اگر میان او و میان آب حایل نشده بودند بر او غالب نمى گشتند زیرا حسین شجاع بزرگى بود که در میدان نبرد مغلوب نمى شد37.
این زور بازو و نیروى جسمانى و حملات دلیرانه نمایشى از نمایشهاى شجاعت است.
شجاعت که موضوع سخن است و یکى از فضایل برجسته حسین علیه السّلام ـ حالتى است نفسانى و روحى که حد وسط بین تهور و جبن است، و هرکس واجد آن باشد داراى ضبط نفس خاصى است که عوامل ترس و جبن و کندى و سستى و فتور، و اسباب تندى، بى باکى، گستاخى و جسارت بر او مسلط نمى شود.
این صفت اگر زور بازو و قدرت جسمى و هر قوه و قدرت دیگر را رهبرى کند، آن قدرت مظهر شجاعت خواهد شد و الاّ سبب سرزنش و ملامت مى گردد.
این صفت از شریفترین صفات فاضله است و ظهور کمال استعداد بشر و فعلیت قواى کامله در او به این صفت وابسته است.
هر ملتى که افراد آن از شجاعت روحى و اخلاقى بهره مند نباشند آن ملت رهسپار دیار نیستى خواهد گشت و به زودى تحت تسلط بیگانگان قرار خواهند گرفت.
وجود، و مقدار بقاى امم و عزت و سربلندى آنها وابسته به میزان بهره اى است که از شجاعت داشته باشند.
محافظه کارى، احتیاطات بیجا، عوام فریبى، ترس از انتقاد، جلوگیرى از آزادى دیگران، اختناق افکار، تندرویها، جسارتهاى جنون آمیز، باختن روحیه و ناشکیبى، ستمگرى و وطن فروشى، خیانت به ملت و پیشه کردن سیاست تستر در امور و راضى شدن به بى شرفى و بى آبروئى، همه کاشف از نداشتن صفت شجاعت است.
چنانچه ضبط نفس و خویشتن دارى و صراحت لهجه و مقاومت با ناملایمات و سختیهاى روزگار و بیم نداشتن از انتقاد و احترام به آزادى دیگران، ناشى از ملکه شجاعت است.
تمام مظاهر این شجاعت در حسین علیه السّلام ـ وجود داشت، و روح و جسم او مرکز نمایش عالیترین مرتبه شجاعت بود تا جائى که «شجاعة الحسینیه» ضرب المثل گشت.
شبراوى شیخ اسبق جامع ازهر از یکى از بزرگان نقل کرده که گفته است:

 

اهل بیت تمام فضایل را جامع بودند: علم و حلم و فصاحت، ذکاء، بدیهه گوئى، جود و شجاعت و... دانشهاى آنها تحصیلى و از آموختن نبود بلکه بخشش و موهبت الهى بود.
هرکس بخواهد فضایلشان را بپوشاند مثل کسى است که بخواهد آفتاب را بپوشاند.
هیچ کس از آنها سؤالى نکرد که آنها در جواب عاجز شوند.
هیچ کس با آنها در مقام معارضه و هم طرازى بر نیامد مگر آنکه مغلوب شد.
چه بسیار سختیها و مصائب که در هنگام جهاد و قتال به آنها رسید و با صبر جمیل آن را تحمل کردند، و سستى و ناتوانى در آنها پیدا نشد. وقتى صدایشان به سخن بلند شود همه صداها خاموش مى گردد، و همه گوشها براى شنیدن سخنانشان آماده مى شود. فضایل و خصلتهایى است که خداى، ایشان را به آن مخصوص گردانیده است.
(سپس شبراوى مى گوید):
امام حسین علیه السّلام ـ در اوج صفات عالیه قرار گرفت، و علو مرتبه او به حّدى است که ثریا از رسیدن به معناى آن فرومایه و حقیر است، و در آن بازارى که غنیمت هاى مجد و بزرگى را قسمت کردند سهم وافرتر، و نصیب بیشتر مخصوص او گردید، و جرثومه عزت بیت رسالت، و خاندان نبوت در او و برادرش حسن علیه السّلام ـ انحصار یافته بود. خصال مجد و فضیلت آنها مورد اتفاق است، و چرا چنین نباشد، و حال آنکه آن دو بزرگوار فرزندان فاطمه بتول و مقبول حضرت رسول ـ صلّى الله علیه و آله ـ بودند.
هُما شَمَّراً لِلْمَجْدِ یَبْتَنِیانِه کَاَنَ لَمْ یُؤسِّسْ والِدٌ لَهُما مَجْد
وَ لَوْ لَمْ یَجِدّا، وَاسْتَراحا وَ اَقْلَعا لَما نَظَرا مِثلاً وَلا وَجَدا ندّ
«آن دو دامن همت را به کمر زدند که بناء مجد (و عظمت) را خود بر پا سازند گویا پدرى براى آنان تأسیس مجدى نکرده است و حال آن که اگر در این جهت استراحت کرده و هیچ کوششى نمى کردند، باز هم براى آنها به واسطه مجد و عظمتى که داشتند، مثل و نظیرى براى خویش نمى یافتند».
(پس از آن گفته است): حسین با قوت قلب در نبرد با دلیران اقدام کرد، صابرانه حمله مى نمود و فرار از جهاد را پستى و عار مى دانست. با نفسى مطمئن، و عزمى آرام به استقبال اهوال شدیده مى رفت، مصافحه با شمشیر و نیزه را در راه خدا غنیمت مى دانست و جانبازى و ریختن خون دل را در راه عزت بهائى کم مى شمرد. از پستى و دنائت ابا مى کرد اگرچه متضمن قتل و شهادت باشد.
یَرَى الْمَوْتَ اَحْلى مِنْ رُکُوبِ دَنِیِّة وَ لَیْسَ بِعَیْش عَیْشُ مَنْ رَکبَ الذّل
«مرگ را از زندگى با پستى و دنائت شیرین تر مى بیند (زیرا) زندگى با ذّلت و زبونى، زندگى نیست».
(سپس گفته است):
وقتى حسین به قصد کوفه حرکت کرد; ابن زیاد از شنیدن این خبر ناراحت و نگران شد و بیست هزار نفر را براى نبرد آن حضرت فرستاد، و به آنها امر کرد براى یزید از آن حضرت بیعت بگیرند و اگر بیعت نکرد او را بکشند. وقتى به او پیشنهاد بیعت کردند نپذیرفت، و به جد و پدرش تأسى کرد. و به تحمل ظلم و زور و ننگ و عار راضى نشد، و نجدت و شجاعت هاشمیه را آشکار کرد و با اینکه خود و اهل بیت و عزیزان و کسان و اصحابش را محاصره کرده و هدف نیزه و تیر قرار دادند، در جهاد ثابت قدم بماند و با شهامت عالى بدون اضطراب و با قوت قلب در چنین موقع خطیر پایدارى کرد و ندا کرد:
سَیْفُهُ مُصَلَّتٌ فى یَدِهِ وَ هُوَ یُنْشِدُ:
اَنَا ابْنُ عَلِىّ الحِبْر مِنْ آلِ هاشِم کَفانى بِهذا مَفْخَراً حینَ اَفْخُرُ
(اِلى آخِرِ الاَبْیاتِ)
یعنى:
حمله کرد و مى فرمود:
اَنَا ابْنُ عَلِىّ الْحِبْر مِنْ آلِ هاشِم کَفانی بِهذا مَفْخَراً حینَ اَفْخَرُ38
«من فرزند على آن مرد عالم صالح هستم از آل هاشم و در مقام مفاخره این افتخار براى من بس است».
و همواره جهاد مى کرد تا بسیارى از شجاعان سپاه کوفه را به خاک هلاکت انداخت و در دریاى جنگ فرو مى رفت، و از مرگ اندیشه نمى کرد39.
و نیز شبراوى مى گوید:
حسین شجاعانه مى رزمید تا آنکه سى و یک زخم نیزه، و چهل و سه ضرب شمشیر بر آن پیکر نازنین وارد شد تا آنگاه که بر زمین افتاد. شمر با جمعى از لشگر میان آن حضرت و خیمه هاى حرم حایل شدند و زمانى طولانى گذشت، و کسى معترّض قتل او نمى شد و اگر مى خواستند او را بکشند مى کشتند ولى هر کس از ارتکاب این جرم خوددارى مى نمود. و مى خواست دستش به ریختن خون حسین آلوده نشود، و منتظر بود که دیگرى این ستم عظیم را مرتکب شود، پس به تحریک شمر از هر سو حمله کردند و آن حضرت که با آن حال برمى خاست و بر زمین مى افتاد و با نیرومندى و قوت و ثبات و شجاعت با آنها نبرد مى نمود و با آنهمه جراحات اعتنا نمى کرد. شهامت قرشى و عزت هاشمى او استوار بود مانند شیر جهنده که از گزند سگان بیم نداشته باشد40.
طبرى و ابن اثیر از عبدالله بن عمار نقل کرده اند که وقتى پیادگان لشکر به آن حضرت از چپ و راست حمله کردند، آن حضرت بر آنها که از جانب راست حملهور شده بودند حمله کرد تا گریختند، و بر آنها که از سمت چپ بودند حمله فرمود تا آنها را نیز به گریز داد، و در این حال عمامه بر سر و پیراهن خزى در برداشت. به خدا سوگند هرگز شکسته اى را ندیدم که فرزندان و اهل بیت و اصحاب و یارانش کشته شده باشند و در عین حال دلدارتر و قوى تر و بى بیم تر از حسین باشد. به خدا سوگند پیش از او و بعد از او کسى را مثل او ندیدم! به هر سو حمله مى کرد آن لشکر از او مى گریختند. به خدا سوگند او همچنان جهاد مى نمود و خواهرش دختر فاطمه بیرون آمد، در حالى که مى گفت:
«لَیْتَ السَّماءُ تَطابَقَتْ عَلَى الاَْرْضِ»
کاش آسمان با زمین یکسان گشته بود
به عمر بن سعد که در این حال نزدیک حسین علیه السّلام ـ بود فرمود:
«یا عُمَرَ بْنَ سَعْد أَیُقْتَلُ اَبُو عَبْدِاللهِ، وَ اَنْتَ تَنْظُرُ اِلَیْهِ»
آیا مى کشند حسین را و تو نگاه مى کنى؟
عبدالله بن عمار گفت: گویا نگاه مى کنم به اشک چشم عمر که بر گونه ها و ریشش جارى گردید41.
ابن ابى الحدید مى گوید:
کیست در شجاعت مانند حسین بن على علیه السّلام ـ که در میدان کربلا گفتند: ما شجاعتر از او کسى را ندیدیم در حالى که انبوه مردم بر او حملهور شده، و از برادران و اهل و یاران جدا شده باشد، مانند شیر رزمنده سواران را درهم مى شکست و چه گمان مى برى به مردى که راضى به پستى نشد، و دست در دست آنها نگذارد تا کشته شد42.
عقاد مى گوید:
«وَ شُجاعَةُ الْحُسَیْنِ صِفَةٌ لا تُسْتَغْرَبُ مِنْهُ لاَِنَّهَا الشَّىْء مِنْ مَعْدِنِهِ»
شجاعت از او مثل ظهور طلا از معدن طلا است»
شجاعت فضیلتى است که آن را از پدران و نیاکان به ارث برد و به فرزندانش آن را به ارث داد (تا اینکه مى گوید).
الْحُسَیْنُ فى یَوْمِ کَرْبَلاء»
اقدام کند و وارد شود بر آنچه حسین در کربلا بر آن اقدام کرد»43.
و هم عقاد گفته است:
حسین شیر بچه على در شجاعت روحى و بدنى، آخرین و بالاترین درجه و رتبه را دارا بود، و در میان شجاعان درجه اول، شجاعتش ضرب المثل بود. مالک قلبش شد هنگامى که هرچه پیرامونش بود، دل را سست مى کرد و گره عزیمت را مى گشود.
مالک قلبش شد در حالى که بانوان و جوانان و کودکان و فرزندانش با قیافه هاى روشن و چهره هاى شاداب گرسنه و تشنه بودند و دامنش را مى گرفتند و مى گریستند.
مالک قلبش شد از روى بصیرت و وقار و حلم، نه مثل کسانى که ناگهان به جنبش مى آیند و خشمناک مى شوند و خود را در زحمات، ابتلائات و مهالک مى اندازند; بلکه پیش از جنگ و در هنگام جهاد با قوت و بینش بود و ضعف را از عزیمتهاى خود مى افشاند آنچنان که شیر، گردهاى سنگریزهها را که بر او مى افکنند از خود مى تکاند هرگز در آن موقف رهیب و وحشتناک از برنامه اى که اجرا کرد، و از نهضت و قیامى که نمود پشیمانى و تأسفى بر او وارد نشد هرچند از جهت مرگ دوستان و داغ نوجوانان و عزیزانش تأسف مى خورد اما از کار و اقدامش متأسف نبود.
سپس این داستان را نقل مى کند:
در شب عاشورا حسین در خیمه نشسته بود، و تیرهائى را که در جلو او ریخته بود اصلاح مى کرد و فرزند بیمارش در پیش رویش نشسته بود و او این رجز را مى خواند:
یا دَهَرَ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیل کَمْ لَکَ بالاِشْراقِ وَ الاَصیل
مِن صاحِب وَ ماجد قَتیل وَ الدَّهرُ لا یَقْنَعُ بِالْبَدیل
وَ الاَْمرُ فى ذاکَ اِلَى الْجَلیل وَ کُلُّ حَىٍّ سالِکُ سَبیل
«اى دنیا واى بر دوستى مثل تو! چه بسیار در هر صبح و شام یار خود و صاحب مجد را کشته اى! و روزگار به هیچ عوض و بدلى قانع نمى شود; زمام امور در دست خداوند است و هر انسان زنده، راه مرا مى پیماید».
فرزندش خود را از گریه بازداشت تا الم بر الم پدر نیفزاید اما خواهرش زینب نتوانست خود را نگاه دارد از خیمه اش بیرون آمد، و صدا مى زد:
وَ ثُمالَةَ الْباقینَ».
اى حسینم! اى یادگار گذشتگان، و تتمه باقیماندگان!.
حسین علیه السّلام ـ از گریه او بگریست ولى عزمى که درآن شب داشت کاهشى نیافت و فرمود:
«یا اُخْتَ لَوْ تُرِکَ القَطا لَنامَ»
و او را دلدارى و تسلیت مى داد، و در تصمیم خود ثابت، و مانند کوه در نیتى که داشت پایدار بود که از مرگ و شهادت استقبال کند و تسلیم حکم پسر مرجانه نشود، سپس خواهر را در حالى که بیهوش شده بود به خیمه برد.
(پس از نقل این حکایت سوزناک که شجاعت و قوت روح حسین علیه السّلام ـ و استقبال او را از شهادت و مصائب نشان مى دهد مى گوید:
کشورها و دولتها زایل مى شوند و تغییر و تحول مى پذیرند، تحت نفوذ قشون و سپاه بیگانه واقع مى شوند و طمعهاى بشر برآورده شود یا ناکام گردد، و مطالب و مقاصد فراهم گردد یا انسان به مطالبش نرسد، این اخلاق عالى سزاوارتر به بقاء و خلود هستند از کشورها و آنچه در آنها است، و از دولتها و آنچه در حیطه تصرف آنها است بلکه این اخلاق عالى (این استقامت، این پایدارى و علّو همت و شجاعت، این قوم عزم و اراده) از کوههاى بزرگ جهان، و کرات آسمان سزاوارتر به بقاء هستند44.
و هم عقّاد مى گوید:
حسین علیه السّلام ـ با ثبات قلب و توجه و بصیرت در میان شدتها و محنتهائى که صبر و شکیبائى را نابود، و عقل و خرد را از سر مى برد پایدار بود.
گوشت و خون و بنیه بدنى بشر را طاقت تحمل آن مصائب دلخراش نبود، و کسى را تاب و توان برداشتن بار آن همه آلام و داغها نیست مگر اولوالعزم از کسانى که در اولاد آدم و حوا بسیار نادر و کمیابند45.
از یک سو شدت تشنگى و رنج و تعب گرسنگى و بى خوابى، از یکسو خون ریزى از جراحتها، از دیگر سو زحمت جهاد و دفاع از خود و اصحاب و اهل بیت و بانوان و اطفال. از یک طرف خواهش آب و فریاد تشنگى کودکان، از طرف دیگر اسارت قریب الوقوع عزیزترین، و محترمترین بانوان جهان اسلام.
هر زمان باران مصیبت بر او شدیدتر مى شد، و هر ساعت صداى شهیدى از یاران باوفایش بر دلش داغ تازه مى گذارد، شخصاً به بالین سرآنها حاضر مى شد آن مردان با اخلاص و با وفا و باایمان را مى دید که با پیکرهاى مجروح و بدنهاى پاره پاره جان مى دهند، و نسبت به او عرض ادب مى کنند.
ولى حسین شهامت و استقامت و ایمان، این مصائب را تحمل مى کرد، و مثل شجاعى که دشمنان را از خود دفع مى کند با این مصیبات که هر یک براى از پا درآوردن بزرگترین شجاعان کافى بود، مدافعه مى کرد.
زنده باد حقیقت انسانیت که از عالم امر است، وقتى تجلى مى کند جلوه او تمام زیبائیهاى عالم آفرینش را تحت الشعاع قرار مى دهد، و به این چند من گوشت و خون و پیه و استخوان، آن قدر ارج و اعتبار مى دهد که با تمام ممکنات برابرى کند، و پرچم افتخارش برفراز آسمان اعلى به اهتزاز در آید!
زنده باد حق پرستى و خدا شناسى که جان بشر را اینقدر سنگین و با عظمت مى سازد!
زنده باد خاندان محمّد و اهل رسالت و دودمان نبوّت که درس شرافت، استقامت، شکیبائى، فداکارى، قوت قلب و ثبات قدم به جهانیان دادند!
زنده باد جامعه مسلمان! و افتخار بر ملت رشید شیعه که همه ساله سالگرد این فداکارى بیمانند و این تجلى عظیم روح انسانیت را با عظمت و شکوه بسیار تشکیل مى دهد و در این مراسم، عالیترین درسهاى اخلاقى را به جامعه بشریت مى دهند!

 



چهارشنبه 90 آذر 30 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin